- گفته شده آخرين روزهايي كه محمدرضا شاه در ايران بوده ، فرح ميبينه كنار
- استخر ايستاده و با حالتي عصبي و بغض گرفته مشغول ريختن نان خرد شده و
- غذا داخل استخره ... فرح ميگه دستمو رو شونه هاش گذاشتم و گفتم :
- محمدرضا داري چيكار ميكني ؟ شاه بهش ميگه دارم اين ماهي هارو هم سير
- ميكنم ، ببينم اينام ميگن
- " مرگ بر شاه "